جمعه ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳

      پایگاه خبری کانون خدمت رضوی منطقه  10 تهران

آخرین اخبار :

زندگینامه شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره ) – ( سوخته )

در میان فقهایی که در قرن سیزدهم هجری، صفا بخش گلستان حیات انسانی بوده اند و عالم بشریت را با وجود خویش زینت داده اند، نام گرامی شیخ مرتضی انصاری رحمه الله علیه مرجع ملا منازع عالم اسلام و تشیع بر تارک تاریخ می درخشد.

شیخ محمد جواد انصاری در سال ۱۳۲۰ هـ ق برابر با ۱۲۸۱ هـ ش در شهر همدان در خانواده ای روحانی متولد شد. پدرش حاج ملافتح علی همدانی، از علما و فضلای همدان بود، اگر چه اصلیت او و زادگاهش شیراز بود ولی به علت تبلیغ دین و برنامه های ارشادی و مذهبی مأموریت به همدان پیدا کرد و همانجا ماند! مادرش ماه رخسارالسلطنه از بستگان ناصرالدین شاه و از زنان وارسته و شایسته ای بود که بعدا فرزندان آقای محمدجواد انصاری که پدر و مادرشان را از دست دادند، تحت کفالت این زن بودند و همیشه از او به نیکی و بزرگی یاد می کردند! دوران جوانی: از سن هفت سالگی، دروس حوزوی، صرف و نحو را نزد پدر بزرگوارش خواند و با وجود مشکلات جسمانی که تا ۱۲ سالگی دامنگیرش بود، به لحاظ هوش زیاد و استعداد فراوان تحصیلات خود را دنبال کرد. ۱۲ ساله بود که پدرش فوت کرد و از همان موقع فقه و اصول و بعضی کتب فلسفی مثل منظومه سبزواری و اسفار را نزد علمای بزرگ همدان چون: آیت الله میرزاعلی خلخالی، حاج سیدعرب، حاج آقاعلی شهیدی، آقامحمداسماعیل عمادالاسلام و رشته های طب خمسه یونانی و زکریای رازی و علم معرفه النفس و درس اخلاق را در محضر حاج میرزاحسین کوثر همدانی برادر حاج آقارضا واعظ معروف، کسب تحصیل کرد و در همان سنین جوانی، صاحب قوه استنباط شد و ۲۴ سالگی به اجتهاد رسید. بعد از تأیید مرتبه اجتهاد ایشان توسط علمای همدان و به تشویق آنان به قم عزیمت کرد و آنجا در درس حضرت آیهالظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، حاضر شد. با وجود اینکه حضرت آیهالله به او میفرمایند که شما نیازی به تحصیل در قم ندارید و برگه اجتهاد ایشان را تأیید می کنند، معذلک مرحوم انصاری چند سال در خدمت آن بزرگوار ماند و به توسط آقای حاج شیخ عبدالکریم خدمت آقاسیدابوالحسن اصفهانی می روند و ایشان هم اجتهاد او را تأیید کردند. اجتهاد ایشان مورد تأیید بزرگانی چون آیت الله محمدتقی خوانساری و قمی بروجردی شد. شیخ محمدجواد، در همان حوزه با رهبر کبیر انقلاب و آیت الله آخوند ملاعلی معصومی آشنا شد و با آیت الله حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی (مرجع تقلید) هم مباحثه کرد.

این انقلاب درونی از آنجا شروع شد که طلابی که در درس او حاضر می شدند، برایش خبر آوردند که عارفی شوریده حال در لباس اهل علم به همدان آمده و عده ای دور او جمع شدند، ایشان وظیفه خود می بیند که برود و او را ارشاد کند و چون وارد آن مجلس می شود حدود ۲ ساعت برای جمع صحبت می کند که غیر از راه شرع، راه دیگری نیست و اگر باشد، انحراف محض است ولی در همین موقع، آن پیر روشن ضمیر نگاهی نافذ به او می کند و با زبان حال به او می گوید: شیخ جواد، تو هنوز طعم عشق الهی را نچشیده ای! به ناگاه تحولی عظیم در روح بزرگ او پدیدار می شود و رشچه ای از نور رحمت خدایی بر سینه اش و جرقه ای از عشق الهی بر قلبش می تابد و از او عاشقی بیقرار و عارفی بی تاب و موحدی ناب می سازد از این جا به بعد است که دیگر عشق، راهبر او می شود. او دیگر نمی توانست تنها به درس و بحث مشغول باشد، کم کم از مردم و فضلای همدان کناره گرفت و دائم به دنبال راهبر و راهنمای باطنی می گشت، دائما به حرم حضرت معصومه می رفت و با خدا ساعتها راز و نیاز و التماس می کرد، بارها و بارها در شبهای سرد و روزهای گرم، در بیابانها و در خلوت بسیار از خدا، گمشده اش را می خواهد، و بعد آخر کار به پیامبر اکرم رحمه للعالمین متوسل می شود که سرانجام برای او فتح باب می شود و این چنین می شود که هم خودش و هم مرحوم قاضی رحمهالله علیه و هم شاگردانشان می گویند: ایشان در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیما از خدا گرفته است. مرحوم انصاری همدانی، سالیان درازی در بیقراری و عشق به خدا سوخت و سوخت. مورد تکفیر بعضی از بی خبران قرار گرفت و مذمت زیادی شد تا جائی که حاج شیخ عبدالکریم حائری، استاد بزرگوارش به او فرمود: حالاتت را کتمان کن. تاریخ دقیق تحول او در اثر دیدار با آن سید شوریده حال معلوم نیست، ولی ظاهرا حدود ۲۸ تا ۳۰ سالگی ایشان بوده، که دوران التهاب ده تا دوازده سال طول می کشد و حدود ۴۰ سالگی ایشان به آرامش می رسند.

ایشان بعد از سالها سلوک و سیر در راه خدا و تمام مراحل عرفان تا فناء فی الله، در مسائل شرع هم بسیار رعایت و تمام توصیه ایشان به شاگردانشان، اول رعایت حریم شرع و واجبات بود. او فقط در جوانی تدریس دروس حوزوی داشت و در سالهای بعد، محفل و مجلس ایشان مخصوص افرادی بود که می خواستند از دریای عشق الهی، سیراب شوند و این تنها خاص شاگردانش نبود، بلکه هر کسی را به اندازه سعه وجودیش، سیراب می کرد حتی علما و بزرگان و مراجع به خدمتشان می رسیدند و دستورالعمل از ایشان می خواستند، بی سواد و باسواد، طلبه و تاجر، جوان و پیر! و به این ترتیب، ایشان در اثر عنایت الهی، مرجع مراجع بود البته به اهل علم بسیار احترام می کرد و رفقایشان را تشویق به کسب علم می کرد و بسیاری از شاگردان ایشان، از اهل علم بودند. او میفرمود: علما کمتر اشتباه می کنند و کمتر گول می خورند. اینها را بهتر می توان ارشاد کرد و دستگیری نمود، چون شرع مقدس به دست آنهاست.

سالهای ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ ق عصر درخشندگی شیخ اعظم مرتضی انصاری مرجع جهان تشیع است. شیخ، ۵۲ ساله بود که مرجعیت عام شیعه به او سپرده شد که علت امر را می توان در اموری چون شهرت و اشتهار او به ورع و تقوی و شهادت اساتید او مثل شیخ علی کاشف الغطاء وملا احمد نراقی مبنی بر اعلمیت او، خلاصه کرد. او با ژرف اندیشی و موشکافی علمی توانست روح تازه ای در کالبد فقه و اصول بدمد. و دو کتاب رسائل و مکاسب که سالها در حوزه های علمیه تدریس می گردد از همین عالم ربانی است. در روزگار او بحث های فقهی به اوج گستردگی و نهایت دقت رسید و فقه از حیث استدلال به صورت چشمگیری تطور یافت. او پیشوار دوره هشتم در ادوار فقه و طلایه دار دوره پنجم از ادوار کیفیت بیان فقه و پرچمدار دوره هفتم در ادوار اجتهاد و بنیانگذار بعضی مبانی فقه به شمار می رود. او نخستین مرجعی است که همه علمای شیعه بر اعلمیت او اتفاق نمودند که ظاهراً چنین اجماع و اتفاقی از ناحیه علماء حتی بعد از شیخ انصاری هم برای کسی حاصل نشده است. بیان شیوا و مستدل شیخ و توان فقهی و اصولی او به گونه ای بود که توانست حدود دویست مجتهد مسلم را تربیت کرده به حوزه های علمیه شیعه تحویل دهد .

از میان شاگردان برجسته ایشان:

۱- آیه الله علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی ، ۲- آیه الله شهید دستغیب ، ۳- آیت الله حسنعلی نجابت ، ۴- آقای حاج غلامحسین سبزواری ، ۵- مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی ،۶ – حجهالاسلام حاج سیدعبدالله فاطمی ، ۷- مرحوم حاج محمدحسن بیاتی را می توان نام برد .

گرچه شیخ انصاری رحمه الله علیه ۲۷ سال در نجف، بالاترین کرسی تدریس فقه و اصول و نیز تربیت طلاب را در اختیار داشت و ۱۵ سال، بار سنگین زعامت و مرجعیت شیعه را هم بر دوش کشید، در عین حال، هرگز از تصنیف و تألیف غافل نشد و آثار ارزشمندی از جمله کتاب مکاسب و رسائل را پدید آورد.

حکایت زیارت قبر حضرت سلمان توسط آیت الله شیخ محمد جواد انصاری :

مرحوم آیه الحقّ عارف بالله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: من در سابق الایّام به زیارت قبر غیر معصوم و امام نمیرفتم ، چون تصوّر میکردم که فقط از قبور ائمه علیهم السلام که به مقام طهارت مطلقه رسیده اند بسط و گشایش حاصل میشود، ولی از قبور غیر آنها اثری مترتّب نیست تا در سفر اوّلی که به عتبات عالیات با جمعی از تلامذه روحانی خود به جهت زیارت مشرّف شدیم؛ یک روز در ایّام اقامت در کاظمین علیهما السلام برای تماشای بنای مدائن و ایوان شکسته کسری ـ که حقّاً موجب عبرت بود ـ از بغداد به صوب مدائن رهسپار شدیم و پس از تماشای مدائن و بجای آوردن دو رکعت نماز در آن ایوان که مستحبّ است ، به سمت قبر سلمان   ـ که در قُرب آن ایوان قرار دارد ـ به راه افتادیم و ما در کنار قبر سلمان نه به جهت زیارت بلکه به جهت رفع خستگی و استراحت با جمیع أحباب و دوستان نشسته بودیم که ناگهان سلمان از ما پذیرائی نمود و خود را به صورت واقعیّه خود نشان داد و به حقیقت خود تجلّی نمود. چنان روح او لطیف و صاف و بدون ذرّه ای از کدورت و چنان واسع و زلال بود که ما را در یک عالم از لطف و محبّت و سعه و صفا فرو برد؛ و چنان در فضای وسیع و لطیف و بدون گره از عالم معنی ما را داخل کرد که حقّاً مانند فضای بهشت پر لطف و صفا و چون ضمیر منیر عارف بالله ، مانند آبِ صافی ، زلال و مانند هوا لطیف بود.

من از اینکه به جهت زیارت در کنار قبر او نیامده بودیم شرمنده شدم و سپس به زیارت پرداختیم ؛ و از آن پس نیز به زیارت قبور غیر ائمّه طاهرین علیهم السّلام هم ، از علماء بالله و مقرَّبان و اولیاء خدا میروم و مدد میگیرم و به زیارت قبور مؤمنین در قبرستان میروم ، و به شاگردان خود توصیه نموده ام که از این فیض الهی محروم نمانند.

سرانجام در روز ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۳۹ هـ ش برابر با ۲ ذی القعده ۱۳۷۹ ق دفتر حیات طیبه این عارف شوریده بسته شد. جنازه او را از همدان به قم منتقل و در قبرستان علی بن جعفر به خاک سپردند. سن ایشان در موقع وفات ۵۹ سال بود

تمام حقوق این وبگاه متعلق به آستان قدس رضوی ( کانون خدمت رضوی منطقه 10 استان تهران ) می باشد . طراحی شده توسط NETK.IR