شیخ محمدعارف عباسی مشهور به «پیر پالاندوز» از عرفا و پیران سلسله ذهبیه است که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای کارند مشهد و معاصر شیخ بهایی متولد شد. وی علاوه بر اینکه در عرفان به مقامات بلندی دست پیدا کرد، در کیمیاگری و خطاطی متبحر بود. شیخ محمد در خط ثلث استاد بود، و هفت سوره از قرآن نگاشته شده به خط خوش ایشان موجود است. وی با اینکه صاحب موقعیت بود و میتوانست بدون کوشش زندگی خوبی داشته باشد، از راه پالاندوزی روزگار میگذراند.شیخ محمد عارف، بر مبنای باور توحیدی خود، توکل بر خدا، ذکر تشکر، خدمت، طاعت، قناعت و ایثار که از صفات عارفان است به جستوجوی راه معرفت پرداخت و مدتی از عمر خود را به کسب فیض از اهل حق سپری کرد و به بروز کراماتی معروف شد.
وی با آنکه امی و مکتب نادیده بود، به دو بال عشق و همت و به یاری نیروی ولایت مرشد خود، در راه رسیدن به حق سیری بلند فرمود و مسئلهآموز ۱۰۰ مدرس بود. شیخ برای ساختن خویش، در جستوجوی مردان حق برخاست. با عنایت حضرت پروردگار به حضور شیخ کمالالدین حسین تبادکانی (تاجالدین خوارزمی) راهنمای اهل دل آن روزگار رسید. از خدمت او کسب آداب سلوک راه خدا کرد و بر حسب آمادگی ذاتی خود مورد توجه مبارک استاد شد و پس از سپری کردن مدارج کمال به خلافت شیخ خود معین شد و به دامادی وی سرفراز آمد.
پس ار رحلت شیخ تاجالدین حسین تبادکانی، به واسطه زیاد شدن رهبران دروغین، از دستگیری و ارشاد طالبان تن زد و به کفاشی سرگرم شد و دور از غوغای مریدان و هیاهوی انکارآمیز منکران، چشم به زیارت جمال دلدار حقیقی گشود. چندین بار از طریق باطن وی را بر پذیرفتن مسند ارشاد فرمان دادند و او شانه خالی کرد. پس از گذشت یک سال، حضرت امام قائم مهدی مولانا ابو صالح حجه الله بن الحسن العسکری(روحی فداه) بر در دکانش حاضر شد و از شدت و تندی گلیم او را گرفته بر افشاندند و رفتند. شیخ دریافت که خاطر امام از وی آزرده شده است. لرزی سخت بر اندامش افتاد و بیمی جانکاه فضای بیکران جانش را فراگرفت؛ چونان که تاب نیاورد و به سوی خانه رفت. پس از آن رویداد، در عالم معنا دید که مأموران الهی او را نزد امام قائم(عج) حاضر کرده، بر دیواری به چهار میخ کشیدند و تنبیه کردند. در این حال، امام رضا(ع) حاضر شده، از وی شفاعت کرد و او را از شکنجه رهایی بخشود. پس از دلجویی و اندرزگویی، او را به دستگیری و راهنمایی طالبان دستور فرمود. شیخ چون به خود آمد، به اندازه یک سال از آن شکنجه، اسیر بستر شده، بیحال بود تا پس از سالی سلامتی خود بازیافت و به ارشاد نشست.
هر چند مریدان و دوستداران وی بسیار شدند، به مردی مایهدار و با استعداد، که شایستگی خلافت داشته باشد دست نیافت. سرانجام از این رهگذر ملول شده، نزد امام هشتم(ع) شکوه سر داد. امام او را به برآورده شدن درخواستش مژده داد. از آن پس اندک نگذشت که شیخ حاتم، خواهرزاده شیخ، به خدمتش شتافت. شیخ او را شایسته تربیت و آماده کسب معرفت یافت و به ارشادش همت گماشت.
سرانجام محمد عارف عباسی در سال ۹۸۵ (ه. ق) جان به جانان تسلیم کرد. مقبره این عارف بزرگ در شمال شرقی حرم مطهر رضوی، واقع در ابتدای خیابان نواب صفوی قرار دارد. بنای اولیه آرامگاه شیخ مربوط به عهد صفویه بوده است که سلطان محمد (معروف به خدابنده) پدر شاهعباس صفوی آن را در سال ۹۸۵ (ه. ق) بنا نهاد و در سالهای اخیر توسط آستان قدس بازسازی شده است.